Web Analytics Made Easy - Statcounter

رفتن به آفیش، آن هم آخر وقت غالباً برای خبرنگارها آن هم وقتی که ساعتِ کاری برای خیلی های دیگر تمام شده ، کار سختی است. عموماً نیز خبرنگارها از این ساعت ها یا از اینکه روزِ تعطیل بخواهند برای یک جلسه آفیش شوند، شانه خالی می کنند. شنبه ظهر بود که تازه از زحمتِ پیاده کردن یک مصاحبه فارغ شده بودم که از دفتر سردبیری به سرویس معارف زنگ زدند و گفتند که شنبه عصر، بعد از نماز مغرب قرار است علامه مصباح یزدی در جلسه اخلاقِ «با خادمان خورشید» برای خدام حرم مطهر سخنرانی کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با اینکه منطقاً جلسات این ساعت را چون وسیله هم زیرپایم نداشتم قبول نمی کردم ولی اسمِ علامه را که شنیدم، خودم برای حضور در این جلسه اعلام آمادگی کردم.

با اتوبوس خودم را به حرم رساندم. خیلی دوست داشتم تا عین عبارات آیت الله مصباح را در این جلسه پیاده کنم، ولی به‌واسطه قوانین حرم، از بردن رکوردر خبرنگاری معذور بودم؛ البته چون جلسه خصوصی بود، دمِ در گوشی را هم تحویل امانات دادم و از این حیث عملاً خلع سلاح شدم. به هر حال دفتر و قلم هم همان کار را می کرد. آیت الله مصباح با استقبالِ تولیت آستان، حجت الاسلام والمسلمین مروی وارد شد و  همان اول جلسه عذرخواهی کردند که به‌واسطه ضعف جسمانی نمی توانند بلند صحبت کنند. گاهی نیز در میانه صحبت ها، نفس کم می آوردند و می گفتند: «ببخشید دیگر! این ها عوارض 85 سالگی است». خادم ها نیز بعد از شنیدن این جملات، سرسلامتی علامه صلوات می فرستادند.

به هر ترتیب جلسه تمام شد و من باید برمی گشتم تا زودتر مطلب را پیاده کنم. تا رسیدن به خانه، همه اش درگیر با قصه و روایتی بودم که علامه برای خدام در جلسه تعریف کرده بودند. هم محتوایش برایم جذاب بود و هم شکلی که علامه آن را روایت کرده بودند. روایتی که بارها آن را بین دوستان و نزدیکانم تعریف کرده ام. علامه در آن جلسه گفتند که «آدم اگر محبوبش را دوست بدارد، لازمه اش این است که متعلقات به محبوبش را هم دوست داشته باشد». بعد هم همان قصه ای را روایت کردند که هم من را و هم همه خدام را به فکر فروبرد.

پایِ‌ پلک خادم‌ها تَر شد؛ کفشدارها بیشتر!

علامه گفتند: « یکی از کفشداران حرم حضرت معصومه(س) که مورد وثوق نیز هست برای بنده تعریف می‌کرد که نزدیک 20 سال پیش به عنوان کفشدار و به صورت افتخاری در حرم مشغول خدمت بودم. هر روز صبح پیرمردی به حرم می‌آمد و کفش‌هایش را که می‌داد، از گردی که روی پیشخوان کفشداری نشسته و غبار کفش زائران حرم بود، برمی داشت و به سر و صورت خود می‌مالید. یک‌بار باران شدیدی آمد و این پیرمرد آمد و کفشش را به ما داد و از گلی که روی پیشخوان بود برداشت و به عنوان تبرک به خودش مالید. من تعجب کرده بودم و نمی‌توانستم این فعل را تحلیل کنم. از یکی پرس و جو کردم که ایشان کیست، که گفتند، ایشان آیت الله محمدتقی بهجت هستند». اغراق نیست اگر بگویم پای پلک همه خدام بعد از شنیدن این داستان خیس شد، شاید کفشدارها بیشتر!

بعد هم علامه گفتند که «عشق به امام رضا(ع) باید عشق به حرم و زائرش را به دنبال داشته باشد». آن قصه و بعدش این جمله گُلِ آن جلسه بود. نصیبی بود که حتی یک خبرنگار می توانست از آن جلسه ببرد. شاید خیلی از خادم ها هم وقتی خبر فوت علامه را شنیدند، از آن جلسه یادِ همین چند جمله افتاده باشند. از اینکه شاگرد آیت الله بهجت دارد از این حرف می زند که فرق ما باید این باشد که هم به خودِ کارمان فکر کنیم و هم به نیتمان از انجام آن کار. اینکه تو ممکن است کار خوبی هم انجام بدهی ولی نصیبی نبری و چه بسا بهره اش آلوده تر شدن روحت باشد؛ می شود در مسجد همچون دیگری نماز بخوانی ولی دیگری را به بهشت ببرند و تو را به جهنم حواله دهند. چرا؟ چون آن یکی صاف بوده و این مُرائی!

شک ندارم که با شنیدن این جملات، خودم به این فکر می کردم که منی که الان در این جلسه آمده ام، قرار بوده فقط خبرش را بنویسم یا اینکه بهره ام دل سپردن و شرح آن دل سپردن باشد. قرار بوده آفیش بروم یا اینکه پای منبر استادِ اخلاق، روحم را جلا بدهم؟ همین طور که علامه از این ها حرف می زد، همین سؤال مدام در ذهنم تکوین پیدا می کرد. علامه از امیرالمؤمنین(ع) روایت می کردند و من «ما عَبَدتُکَ طَمَعًا فی جَنَّتِکَ، ولا خَوفًا مِن نارِکَ» را در خودم می دیدم. علامه از گزافه نگفتن سید اوصیا می گفتند و من آرزوی «بَلْ وَجَدْتُکَ اَهْلاً لِلْعِبادَهِ» را زمزمه می کردم.

نوبت رسید به حرف زدن از آستانِ علی بن موسی الرضا(ع). انگار که ذکر این نامِ شریف به نفَسَشان قوت داده باشد، صدایشان را بلندتر کردند و گفتند: «اینجا بهترین نقطه عالم است. خدمتِ در اینجا نیز خدمت در بهترین نقطه عالم است. پس قدرش را بدانید و شکرگزار باشید. قدمِ اول هم به شکرانه این لطف این است که کاری کنید که امام رضا(ع) شما را دوست داشته باشد. کلیدِ بالارفتن این محبت هم این است که بدانید دارید چه کاری را برای چه کسی انجام می دهید. اینجا همان جایی است که تمامِ اهل معرفت وقتی که وارد این شهر می شدند، فرشتگان و انوارِ الهی را مشاهده می کردند. آدم اگر برای شکر خدمت در این آستان تمام عمر هم سجده کند، کم است».

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: آیت الله آن جلسه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۹۸۹۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نامه محرمانه ساواک درباره عروس بزرگ امام(ره)

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، معصومه حائری یزدی که روز پنجشنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ در ۸۶ سالگی درگذشت و پیکر ایشان روز هشتم اردیبهشت پس از تشییع در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) در بقعه شیخ فضل‌الله به خاک سپرده شد.

آنگونه که تسنیم روایت کرده، محل دفن ایشان از این جهت نمادین است که بقعه شیخ فضل‌الله نوری در سال‌های دور محل ملاقات امام خمینی(ره) و آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی بود که به جز همکاری در هیأت مصلحین حوزه، هر روز هنگام غروب آفتاب آنجا با هم گفت‌وگو می‌کردند.

ازدواج مصطفی و معصومه در سال ۱۳۳۳، پیوند دو خاندان خمینی و حائری یزدی بود؛ این زندگی مشترک پس از ده سال با تبعید حاج مصطفی خمینی همراه پدر، وارد مرحله تازه‌ای شد و تا زمان شهادت همسر در اول آبان ۱۳۵۶، معصومه حائری بارها برای دیدارش به نجف رفت و برگشت.

یکی از سندهایی که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی وجود دارد (شماره پرونده ۳۹۲) ، موافقت اداره کل سوم ساواک با درخواست معصومه حائری برای صدور گذرنامه جهت مسافرت به عراق را نشان می‌دهد. طبق این اسناد، شهربانی کل کشور در نامه‌ای محرمانه از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور درباره تقاضای صدور پروانه خروج از کشور استعلام می‌گیرد:

«شهربانی کل کشور
تاریخ ۴۶/۶/۱۳
از شهربانی کل کشور (اداره اطلاعات)
به تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
درباره معصومه حائری یزدی فرزند مرتضی شناسنامه ۶۹۲۳۵ قم متولد ۱۳۱۷

نامبرده بالا طی تسلیم شرحی اعلام نموده مدتی قبل برای دیدار بستگان خود از عراق به ایران مراجعت و جهت بازگشت به کشور مزبور به منظور ملحق شدن به همسرش حاج سیدمصطفی خمینی تقاضای صدور پروانه خروج نموده است. خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به انجام درخواست مشارالیها نظریه اعلام دارند.

رئیس شهربانی کل کشور . سپهبد مبصر از طرف سرتیپ صمد پاکپور»

۲۷۲۱۸

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901447

دیگر خبرها

  • نامه محرمانه ساواک درباره عروس بزرگ امام(ره)
  • دستور ساواک برای بازرسی از عروس امام (ره)+ سند
  • گردهمایی بزرگ دختران دانشجو در قم برگزار می شود
  • از درب طلای حرم امام رضا (ع) در دهه کرامت رونمایی می‌شود
  • اهدای درب طلای حرم امام رضا(ع) از طرف حرم حضرت معصومه(س)
  • ماجرای کسی که شهر بشاگرد را از گمنامی درآورد | تقدیر رهبر انقلاب از حاج عبدالله والی | تصاویر
  • مسجد جمکران میزبان زائران حضرت معصومه (س) در دهه کرامت
  • مسجد جمکران میزبان زائران حضرت معصومه(س) در دهه کرامت
  • دهه کرامت؛ فرصتی برای افزایش معرفت مردم به اهل بیت (ع)
  • «با شما سربلندیم» شعار دهه کرامت